بچه ها راجب همسرم گفتم که تازه عقد کردیم و انگار حمال میخواد باز به خودم گفتم شاید من مقصرم شاید منم درکش نمیکنم
کل اشپزخونرو ریختم بهم داشتم تمیز میکردم که آب قطع شد چند ساعت نشستم ولی چون بعداظهر من میرم اسنپ کار کنم رفتم کار ،زنگ زد گفت دوستم فردا میاد پیشم برو هونه مادرت اینا بعد زنگ زد گفت نه بیا اشپزخونه رو مرتب کن تا ده شب داشتم کار میکردم ده رفتم خرید کردم اومدم گفتم که گفتی شام با توه گفت باشه ساندویچ مرغ درست میکنم منم خسته شروع کردم ظرف شستن و اشپزخونه تمیز کردن بهش گفتم لااقل خونه بودی ظرفای خودتو میشستی
گفت دوس ندارم کف اشپزخونه کثیفه ظرف بشورم بعد نیم ساعت اومد گفت شام چی شد گفتم شام مگه با تو نبود لباسشویی که نداریم اینهمه لباس کثیف کردی شستم حموم و دستشویی شستم تا ده شبم که اسنپ کار کردم گفت بدرک
گفتم بجای اینکه بیای بگی کمک لازم داری این مدلی باهام حرف میزنی
بعد گفت بدرک کار کردی منم گفتم بدرک دوستت میاد هی میگی برو هر وقت منم حال داشته باشم تمیز میکنم
گفت تو غلط کردی منم دهن به دهنش گذاشتم گفتم تو غلط میکنی که ادم نیستی بگی این دخترم گناه داره
بلاخره دمش گرم رفته کار بزار کمکش کنم
گفت به من چه ،منم گفتم به من چه رفیق تو میاد ؟