امروز جشن نامزدیم بود یماهه عقدیم ک دیشب عصر دایی نامزدم فوت کرد پیر بود ۸۰ سالش بود ماهم کلی مهمون دعوت کرده بودیم کارت پخش کرده بودیم ولی نشد و گفتن دایی مرده نمیتونیم بیایم از دیروز هیچکدوم از خواهرشوهرام ب من یه زنگ نزدن حالمو بپرسن و بگن عیب نداره ناراحت نباش با اینکه میدونستن ناراحتم منم به نامزدم گفتم دیگه ن خونشون میرم ن جواب زنگاشونو میدم باهاشون حرفم نمیزنم بنظرتون حق دارم یا نه چه برخوردی کنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خب داییشون فوت شده چرا به دل میگیری مگه تقصیر اوناس؟ زنگ بزنن فک نکنم فرقی به حالت داشته باشه در هر صورت چیزی که نباید میشد شده ولی شاید حکمتی بوده که دقیقا همون روز بمیره و مراسم کنسل شه
عزیزم پرتوقع نباش انقد ...اونا داییشون فوت کرده شما باید زنگ بزنی تسلیت بگی و دلگرمی بدی پیر هم بوده فرقی نداره خلاصه آدم ک بوده و فوت کرده
مگه فوت داییش دست خواهراش بوده ک زنگ بزنن بگن ناراحت نباش؟؟؟ دنیا عوض شده؟
تازه گلایه هم کردی به شوهرت 😐
پس کی میای تو دلم فندق مامان؟منو بابا چندماهه منتظریم🥲من تورو از امام رضا خواستم ۱۴۰۳.۲.۱۳ میدونم دست خالی از حرمش برنمیگردم.... ۱۴۰۳.۴.۲۱ بی بی چکم مثبت شد یعنی تو اومدی تو دلم مامانی... خوش اومدی عزیزکم خداروشکر ک روز پنجم محرم کاری کرد تا همیشه مدیون امام حسین بمونم🥹
خیلی زود شروع کردی به جنگ عزیزم😊اینجوری جز اعصاب خوردی برای خودت و شوهرت چیزی نصیبت نمیشه
پس کی میای تو دلم فندق مامان؟منو بابا چندماهه منتظریم🥲من تورو از امام رضا خواستم ۱۴۰۳.۲.۱۳ میدونم دست خالی از حرمش برنمیگردم.... ۱۴۰۳.۴.۲۱ بی بی چکم مثبت شد یعنی تو اومدی تو دلم مامانی... خوش اومدی عزیزکم خداروشکر ک روز پنجم محرم کاری کرد تا همیشه مدیون امام حسین بمونم🥹