من از دانشگاهم زدم بیرون...گویا دنبال من بودن من واقعا نفمیدم و پیاده بودم...کنار یه عابر وایسادم که کارمو انجام بدم اون آقا هم با موتور بودن پیاده شد اومد کنار عابر
منتظر موندم نوبت من شه کارمو انجام بدم و تا دم باجه ایستادم شروع کرد به حرف زدم گفت معذرت میخوام(یه سری برگه دستم بود و کلاسورم)گف از کلاس میاین...گفتم نه داشتم رمزمو میزدم انقدر حرف زد یجابجا میزدم همش یکمم هول شدم..گفت دانشجو ایین گفتم چطور گفت همینجوری معذرت میخوام دید رمزو اشتباه زدم کارتمو بیرون آوردم گف میخواین از کارت من بکشین تو عالم همسایگی مشکلی نیست!!!درصورتی که من این آدم رو هیچ وقت یادم نمیاد
گفت اهل کجایین گفتم میشه بذارین کارمو انجام بدم؟ لحنم جدی تر و تند شد چون واقعا اعصابم خورد شد حس خوبی ام نداشتم چند بار عذر خواهی کرد گفتم خواهش میکنم رد شدم و...