منم تو نوجوونی عاشق یه پسری شدم که خیلی دختر باز بود به شدت
من ی دختر ساده بودم و اون پلنگ پسند وقتی بهش اعتراف کردم که دوستت دارم بهم گفت تو مثل خواهرمی
.منن نمیدونم چرا از سر غرور دیگ پافشاری نکردم و باخودم گفتم به زوز نمیتونم خودمو تحمیل کنم بهش یعد چند سال من ازدواج کردم چون کاملا از سمتش رد شده بودم اونم امسال ازدواج کزد با یه دختر که خیلی خیلی پلنگه و عملیه و اینا
نمیدونم چرا هراز گاهی یادش میوفتم نه بخاطر اینک هنوزم دوسش دارم ،بخاطر اینک اون احساسو دیگ هیچ جا تاحالا تجربه نکردم ،ولی واقعا اعتماد به نفسم واقعا گزقته شده احساس میکنم زشت بودم که ردم کرده ،هرجا میبینم ی ادمی عمل کرده د ژل و اینا زده خیلی اعتماد به نفسمو از دست میدم همش حس میکنم اون باخودش میگه چقدر داغونه ، چقدر زشته،وقتی میخوام از خونه برم بیرون همش میترسم نکنه ی وقت ببینمش اونم منو ببینه و با خودش بگه چقدر این زشته .نظرش برام مهم نیست ها اینکه اعتماد به نفسی برام نمونده بخاطر اینکه ردم کرده و منو نخواسته و بعد با کسی ازدواج کرده که خیلی با من فرق داره احساس ب درد نخور بودن میکنم
تروخدا کسی نیاد بگه تو متاهلی چرااین حرفو میزنی ،من هیچ رابطه ای باااین اقا ندارم و نداشتم فقط این احساس رو که خیلی عذابم میده نمیتونم از خودم دور کنم احساس زشت بودن .کم بودن.خیلی روم تاثیر گذاشته