من ارتباط برقرار کردن برام سخته
مخصوصا اگه جایی باشم ک مذکر باشه
همیشه تو مغازه ها ک وارد میشم ردیف اولو میگیرم یهو میرم تا اخرش ک از دید محو شم😂
چند وقت پیش طبق معمول همینکارو کردم مامانم گف تو برو من لیستو میفرستم منم همینجوری رفتم ی دوتا چیز ک میخواستم برداشتم ک مامانم لیستو فرستاد دیدم اووو چقد زیاده سبد هم برنداشته بودم دیگ رومم نشد بردارم همه چیزو هی بغل میکردم🤣شما منه چادری رو تصور کنید ک ی روغن س لیتری دستمه و مایع ظرفشویی بزرگ و کلی چیزای دیگ🤦🏻♀️😂بعد یکی از کارکنای اونجا منو دید زار میزد خودشو گرفته نخنده🤣
خنده دار تر از وضعیت من قیافه ی اون مرده بود رفت ی سبد اورد همینطور زل زدم تو چشم هنوزم میخواس نخنده و هی لبشو میکشید تو دهنش گف این سبده وسایلات بزار توش🤣وای خدا هنوز نوع حرف زدنش یادم میاد خندم میگیره🤣🤦🏻♀️