من انقدر چارچوب و قوانین سختی برای زندگیم گذاشتم، که مسئولیت ازدواج هرگز نمیتونم ، بپذیرم.
انگار ازدواج ماله من نیست.
با اینکه دوست پسرم چندین بار بحث اینکه رسمی اش کنیم رو ، پیش کشیده، ولی من در خودم و توانایی هام ، نمیبینم که ازدواج کنم ، یا بچه بیارم .
وقتی میبینم اینجا دختر های ۱۸ ساله ام ازدواج کردن، گاها فکر میکنم من زیادی سخت گیرم.
احساس میکنم دانش کافی برای تربیت بچه و اداره یک ازدواج ندارم.
آیا این سختگیری هام درسته ؟!