الان تقریبا یک ساله عقدیم
هیچ اصراری برا مراسم نداره فقط من دارم اصرار میکنم
از ۷ روز هفته ۵ روزش خونه ماست بهترین غذا رو میذاریم جلوش
من بینیمو عمل کردم قرار بود پولشو بده نداد من مجبور شدم کل پولشو از پول جهیزیم بردارم الان جهیزیم کامل نیس
اینا به کنار
دیشب سر ب موضوعی حرف میزدیم برداشت به من گفت نگاه کن اطرافتو بعد حرف بزن
نگاه کن ب ادمای اطرافت
برادر بزرگم بیماری روحی داره بخاطر اون اینو گفت
بعد هم به برادرم تهمت زد اعتیاد داره
چون برادرم از اول از این نامزدم خوشش نمیومد تحویلش نمیگیره زیاد
برادرم میگفت تو حقت ادمی نیس ک ۱۲ سال بزرگتره ازت دانشگاه نرفته ظاهری هم تو سرتری ازش
از چشمم افتاد