میگن یه روزی توی یه روستایی یه نفر گوسفند سر میبره به داداشش میگه برو به دوستامون بگو امشب بیان خونمون کباب بخورن.....🙂
داداشه میره تو روستا داد میزنه آی بیایید خونمون آتیش گرفت زندگیمون نابود شد همه چیزمون سوخت به دادمون برسید.....😭
یه عده با یه سطل آب بدو بدو دنبال داداشه میرن و اون یکی داداشه میگه من گفتم برو دوستامونو صدا کن بیان کباب بخورن اینا دیگه کین؟😧
داداشه میگه اونا که تو روزای خوب همیشه کنارمونن اما دوستای واقعیمون اینان.....😊♥️
قدر دوستای واقعیتونو بدونید.....✔️