چند وقته که شوهرم خیلی بد دهن شده بحثمون که میشه چشمهاشو رو همه چی میبنده و حرفایی بهم میزنه که توش
میمونم و معنی هاشون رو باید برم تو گوگل سرچ کنم 😟
دیشب خونه پدرشوهرم بودیم من تصمیم گرفتم برم بهش همه چیزو بهش بگم که به شوهرم تذکر بده .داشت اخبار میدید رفتم نشستم پهلوش گفتم پدر جان تاحالا شده من از شما چیزی بخوام؟ به شوخی گفت کم نه منم گفتم : یه کاری بگم انجام میدین
گفت دوتا بگو.گفتم میشه به کوروش بگید یکم تو صحبت کردنش با من تجدید نظر کنه اخه حرف شما رو میخونه رو کرد گفت کوروش حرفی زده؟ کاری کرده ؟ گفتم وقتایی که حرفمون میشه چیزایی که لیاقت خودشه رو به من میگه و
تحقیرم میکنه
و دقیق گفتم که چیا گفته اونم صورتش در هم شد اخماش رفت تو هم شوهرمو صدا زد شوهرم اومد گفت جانم گفت بشین کارت دارم شوهرم هم نشست بغل دستش .
گفت من تورو اینجوری تربیت کردم تو اینجوری بزرگ شدی ؟ کارت به جایی رسیده به زنت فحش پدر میدی
شوهرم گفت : من کی فحش پدر دادم ؟ بعد مثل میرغضبا بهم نگاه کرد گفت : ترانه جان تو از من فحش شنیدی ؟ و ابرو هاشو انداخت بالا که یعنی بگو نه و بهم چشم غره هم رفت .منم چون ترسیده بودم گفتم نه تازگیا اخلاقش عوض شده
ولی پدرشوهرم معلوم بود باور نکرده چون قیافش قشنگ علامت تعجب بود.و چون خیلی جو سنگینی بودم گفتم من میرم تو اشپزخونه به مامان کمک کنم
تا آخر شب شوهرم بد نگام میکرد و همش تو خودش بود یکی دوساعت بعدش پاشدیم بریم تو راه که اصلا یه کلمه هم باهام حرف نزد وقتی رفتیم خونه در واحدو باز کرد و رف
کنار که من اول برم تو هنوز کفش هامو در نیاورده بودم که با لگد از پشت پرتم کرد وسط هال منم یهو جا خوردم گفتم : چته بی شرف داغونم کردی
یهو بهم حمله کرد گردنمو با دوتا دستاش گرفت فشار داد .
گفت الان یه بی شرفی بهت نشون میدم😖 که بفهمی بی شرف کیه .چغلی منو به بابام میکنی ؟ منو پیش بابام خراب میکنی ؟
اکسیژن کم آوردم از شوکی که بهم وارد شد خون دماغ شدم اونم وقتی دید داره ازم خون میره ولم کرد
مثل بدبختا کز کردم یه گوشه شروع کردم به گریه کردن 😣
اونم گفت اشک تمساح نریز ابغوره بگیری چشماتو از کاسه در میارم حقت بود
ای کاش دستم میشکست عقد نامه رو امضا نمیکردم🥲🥲