دو سه هفته پیش راجبش تاپیک زدم ــ این آقای معم لی و تقریبا شاید سنش ۴۰
هر وقت میرفتم اداره شوخی میکرد و رنگ عوض میکرد یبار همکارش ک خانوم بود ب من و مامانم گفت این آقای فلانی همیشه شوخه و ناراحت نشید .
خلاصه این اقا بهم پیام داد راجب پرونده حرف میزدیم خداحاعظی کردم ازش
تا اینکه مجدد پیام داد سلام خانوم فلانی پرونده شما چنین شده از من نشنیده بگیرید
ـ گفنم باشه خیالتون راحت
خلاصه رفتم دادگاه دیدم منو دید رنگش پریده شد و کلن محو صورت من بود
راجب پروندم باهاش ثحبت کردم اصلا جورس که خودشو گم کرده بود ک حدی نداش
باز پیام داد ک امروز چقدر پر انرژے بودی چقدر تو زیبای ک شخصییتت کلی فرق داره ارباب رجوع زیاده من فق ب تو نمیدونم....
گفتم یعنی چی ؟؟ ـ گفتم یه جیز بگم گفتم بفرماید
گفت تو خیلی خوشگلی و زیبای ـ گفتم من معمولی ام ـو نظر لطف شماس
باز گفت خوشگلی وقتی من میگم خوشگلی بگو چشم ......
ـگفتم بس کنید خدا نگه دار ـ گفت نرو
غلط کردم غلط کردم غلط کردم
هرکاری بخای میکنم جونمنم میدم برات ـ
گفنم خدا نگه دار