حتی اگه آبرو هم نداشته باشی آبروتو بریزن. جونت مهمتر از اونه چون نتونی خودتو جمع کنی کسی به دادت نمیرسه من اینقدر غصه خوردم از همه چی دست کشیدم واسه اینکه آبروم رفت همه رو درگیر مسئله خودم کردم و بجای اینکه کمکم کنن واسم شر به پا کردن.تو غصه غرق شدم و دیگران واسم دوختن و بافتن.باید از همون اول می گفتم عیب نداره زندگی عوض نشده ادامه داره فقط خداست که آخرش برات می مونه اون مهمه حتی اگه ضرر هم کردی اون باید برات مهم باشه.نشستم غصه خوردن روزای عمرمو تباه کردم فکر می کردم دیگه زندگی بی آبرو معنی نداره و همه چی تموم شده و نمیشه کاری کرد.خودمو سرزنش کردم تا از شخصیت واقعیم دور شدم به جای مبارزه کردن تسلیم شدم.بدا به من که عقلمو دادم دست دیگران.حسرت و فکر و خیال و مقایسه قبل از اون اتفاق با بعدش همه چی رو بهم ریخت.حتی خواهرام هم که اینقدر من دلسوزشون بودم واسم دلسوزی نکردن و دشمنی کردن با من.حالا خوشحالن از اینکه من به این شرایط دراومدم.