از وقتی باش ازدواج کردم یه ادم بزرگ فکربودفکراش قدیمیه شهرستان کارمیکنه سرماشین سنگین یه هفته میمونه شهرستان فقط صبحایه پیام میده اصلازنگمون نمیزنه وقتی هم باش چت میکنم یه طوری حرف میزنه که انگارخودموبش چسبوندم باش قهرمیکنم بدترمیشه بخدادیگه راهی نموندکه نرفتم واین ادم عوض نشد
هرچی هم میگم بایدبرعکسشوانجام بده یه پسر۳ساله دارم همش هواسش به کاروپوله وقتی هم میادخونه همش میره باغ پیش کارگرا