خاطره از گند زدن های کودکی.

اینا فقط حس شرم میده به ادم یاداوریش

شب ادراریو خیلی داشدم خیلیم کتک خوردم😐😂

من از بچگی لوند و قرتی خانوم بودم 

شلوار چین ک روش گل های ریز دوخت شده بود داشتم با یک کمربند هم رنگ گل های روی شلوار 

آقا رفتم کودکستان با این تیپ و یک صندل عروسکی

و متاسفانه طی عملیات ناشیانه ای نشد کمربند شلوارمو باز کنم 

و تو شلوار نازنینم جیش کردم 

و با غرور میگفتم نه بابا چیزی نیست آب ریخته در خالی ک تو آفتاب نشسته بودم ک بو جیش کل آبروم و نبره

یادمه ۷.۸ سالم بود شب از یه چی ترسیدم بعد خودمو خیس کردم از ترس اینکه مادرم عصبانی نشه رفتم لباسمو درآوردم به لباس تمیز پوشیدم اون لباس کثیفمم گذاشتم تو کمدم بعد دو روز مادرم در کمد رو باز کرد گفت این لباسا چرا بو میده دیگه مجبور شد همه رو از نو بشوره هی میگفت خدا منو مرگ بده از دست تو میگفتی خب نمیکشم تو رو🤣🤣