از اول مثل چی از باباش میترسه ،باباشم هرچی ب دهنش بیاد ب من میگه و اونم میشنوه و سکوت میکنه در حالی ک من همیشه جلو خانوادم وایسادم و نزاشتم کسی ب همسرم بگه بالای چشمت ابروعه ، همیشه ازش حمایت میکنم
بعضی وقتا فک میکنم من باید مرد میشدم اون زن من میشد
مثلا دیشب پدرشوهرم گف : تو نیومدی هم نیا ولی نوه م رو بده بیارن خونه ما گفتم یعنی مهم نیس من بیام گف نه
بااینکه بچم سرماخورده بود همش گریه میکرد نمیخاستم بااون حالش ببرم جایی
بهم گف پسر من بدبخت شد دست تو ،چی میکشه از دستت. پدرتو ببینم خیلی حرفا دارم بهش بزنم
ولی ب خدا قسم اگ دروغ بگم منو بکشه، تا حالا نشده مث بعضی عروسا دعوا راه بندازم ، یا شوهرمو اذیت کنم سرمو انداختم زمین با بی پولی و خونه اجاره ای زندگیمو میکنم بااینک شوهرم پیش پدرشوهرم کار میکنه و وضعش عااالیه
خیلی دلم شکست شوهرمم داشت نگاه میکرد
کاش من مرد بودم 💔
بنظرتون چ رفتاری با همسرم داشته باشم ک بفهمه مث سیب زمینی نشینه و تحقیر شدن منو نگا کنه😔