سلام منم با این موضوع درگیرم
برنامه دارم وقتیبه دنیا اومد یه اسباب بازی که خیلی دوست داره رو براش بگیرم و بگم داداش برات آورده.
الان هم اگر جایی عکس نوزادواینا می بینم میگم وای چه نازه چه کوچولوعه ببین مثه داداش می مونه. اونم ذوق می کنه.
یا وقتی کاری رو میتونه انجام بده و احساس بزرگ شدن میکنه میگم آفرین تو بزرگ شدی تو می تونی این کارو کنی ولی داداش کوچولوعه نمی تونه و...
یا مثلا یه لباسی وقتی براش کوچیک می شد می گفتم تودیه بزرگ شده این اندازه ت نیست باید بذاریم واسه داداش، داداش که بعدا اومد بپوشه. به نظر اینا باعث میشه ایجاد حس نزدیک بودن ومحبت میشه. که یه داداشی قراره بیاد و لباسیکه من می پوشیدمو بپوشه
الان سعی میکنم خیلی بهش محبت کنم و تو بازی ها وخنده ها و محبت ها بلند میگم، خدایااا ممنون که این پسرو به ما دادی، اونم می گه ممنون که این مامانو به ما دادی
و گاهی هم با هم دعا می کنیم خدا یا یه داداش به ما بده.
البته این که دعا کنیم خواهر یا داداش بیاد رو یکی دو بار وقتی تو اقدام بودیم کردم، اونم یاد گرفت و هر از گاهی می گفت خدا یا به ما یه خواهر بده، بعد یه مدت نا خودآگاه دعاشو عوض کرد و گفت به ما داداش بده!!!! (فککنم همون موقع جنسیت بچه برگشت!!! )
یا مثلا یه شیشه شیر، یا ظرف های کوچولو می خرم واسه بچه، اونم ذوق می کنه، می گم اینا واسه داداشه بعدا بیاد ازش استفاده کنه و یه حالت انتظار شیرین براش ایجاد میشه و خودشم با ذوق میگه اینا واسه داداشه وقتی بیاد....
چیزی که من بهش رسیدم اینه که باید اشتیاق ایجاد کرد ولی خیلی هم نباید حرفشو زد، چون ممکنه حساس بشه و اینکه بچه چون زمان رو درک نمی کنه نمی فهمه الان مثلا 3 ماه مونده!!! ممکنه این پیش نرفتن زمان، اذیتش کنه.
از قبل تر یه کشو برای لباسای نوزاد آماده کردم ولباساشو توش گذاشتم، با این کارو اون مقدمه چینی های قبلی سعی کردم یه آمادگی ذهنی بهش بدم که یه نفردیگه قراره بیاد تو این خونه. یه مدت هم لباسا رو در میاورد باهاشون بازی میکرد! اما الان بی خیالش شده تقریبا. الان وقتی کشو لباساش، شیشه و .. داداش رو می بینه یاد داداش می فته و یه مقدار امادگی و انتظار شیرین براش ایجاد شده.
و مهم تر از همه بعد زایمانه، که جلوی بچه بزرگتر نباید توجه ویژه به بچه جدید کرد. رسیدگی های عادی باید بهش کرد. بوسیدن و فشردن و قربون صدقه باید واسه اون بچه بزرگه باشه و در غیاب بچه بزرک، واسه بچه کوچیکتر.
حتی اگر یه زمان بچه اول، وزادو زد یا اذیتش کرد اصلا نباید واکنش نشون داد چون بدتر میکنه. دوست من می گفت بچه ش اول، دومی رو گاز می گرفت طوری که کبود می شد ولی من بزرگه رو بغل میکردم و بوس میکردم و.. یه مدت که گذشت مسئله ش حل شد و اصلا حسادت توش شکل نگرفت.
بچه دوم خواهرم یک ماه بعد فوت بابام به دنیا اومد ما همه حال و روزمون خیلی داغون بود، مخصوصا خواهرم! همین حال بد باعث شد خواهرم خییلی عادی فقط به شیردهی و چپوشک و خوابوندنش برسه!!! و اصلا تو بچه اولش حسادت شکل نگرفت.