سلام واقعا کسی هست راهنمایی کنه .. هفت ماهی میشه عروسی کردم شوهرم وسط عقد گفت باید با خونوادم تو ی خونه زندگی کنیم و پول ندارم و فلان منم قبول کردم گفتم عیب ندارع خلاصه با هزار تا دعوا قبول کردم الان هفت ماهه تو ی خونه زندگی میکنم مادر شوهرم وسواس داره خواهر شوهرمم مریضه و قرص عصاب میخوره پدر شوهرم خوبه ولی تازگیا نه .. از اون ور وقتی خونه نیستم تو کمد هام میگردن جرعت ندارم با شوهرم دعوامون بشه دخالت میکنند .. صد بار به همسرم گفتم جدا بشیم هی میگه صبر کن بعضی وقتا میگه برو راه بازه من جدا نمیشم انگار چهار تا شوهر دارم خواهر شوهرم میشه ی شوهر برام مادر شوهرم هم ی شوهر خستم انقد حرص و جوش خوردم معده ام عصبی شده میگه اگه جدا شیم دو طبقه میگیریم خونه رو گزاشتم فروش این هفت ماه هیچکس نبرددش انگار طلسم شده نمیدونم مادر شوهرم نمیزارع تو رو قرآن ی راه حل بدید دارم دیونه میشم آرامش ندارم همش ازم کار میکشن
اشتباه از خودته که قبول کردی.
مشاوره رفتی
چرا قبول کردی؟ با خانواده شوهر تویه ساختمون هم نباید باشی چه برسه یه خونه ، خدا به دادت برسه و کمکت کنه
توصیه من به شما صبوری هست
وقتی مخالفت میکنید شرایط خودتون بدتر میشه
اگر مشکل دیگه ای ندارید و در کل رضایت از زندگی دارید ، وقتی کاری براشون انجام میدید به نیت کمک باشه که حداقل اجرشو پیش خدا داشته باشید
سعی کنید زیاد حساس نباشید این مدت رو ارامش داشته باشید تا بگذره
وقتی چیزی رو اصرار دارید از طرف بهتون بده ناخوادگاه مقاومت میکنن ولی همینکه شما کوتاه بیاید و اراوم باشید بهش میرسید
فکر کنید این یه امتحانه که تحمل شما سنجیده بشه
میدونید مشکل چیه ب لباس دادنم گیر میدن من ظرف نشورم شوهرم دعوا میکنه میگه خواهرم نباید دست ب سیاه سفید بزنه مامانم باید بشینه تو فقط کار کنی از اونور لباس کوتاه میپوشم تو خونه گیر میده دعوا میکنه و.شوهرم باهام خوب نیست همش ب فکر مامانش و خانوادشه میگه اونا بهت حرف زدن تو هیچی نگو من نمیتونم آرامش ندارم هفت ماهه شب و روز بفکر جدایی ام انقد گریه کردم انقد حرص خوردم
از بس تو مجردی بهم خوش گذشت من زندگی بابا و مامانم خوب نبود تو روستا زندگی میکردیم از بس بهم سخت گذشت هر روز جنگ عصاب دیگه گفتم اول خیلی خوب بود شوهرم هفته ای ی بار میبردم بیرون ولی الان دو ماه ی بار هم نمیبردم بیرون مادر شوهر اینام تو کشو نام گشته بودن لباس داشتم شوهرم میگفت برات لباس نمیخرم لباس داری
عصبانیت وقتی ایجاد میشه
که همین شرایط شما هست
یعنی بین چیزی که در واقع هستی و چیزی که فکر میکردی میشه اختلاف هست
باید انتظاراتت رو کاهش بدی دیدگاهتو عوض کنی با همسرت بسازی تو این مدت
روی خودت کار کنی که آگاهیتو بالا ببری که دعوا و جنگ راه حل نیست
بی محلی اذیتت نکنه غذای مورد علاقه نبود اذیتت نکنه
صبر کنی برای روزی که شرایط فراهمه
