اول بگین چه مهارتهایی داره
بعد بگین چقدر باهاش بازی میکنین و توی جمع هم سن و سالاش وقت میگذرونه
من حوصله ندارم با دخترم بازی کنم اخه بک بچه کوچیک هم دارم سختمه توی جمع بچه ها هم خیلی کم میبرم دخترمو چون شوهرم صب تا شب سرکاره خودمم دیسک کمر دارم سختمه نمیتونم دوتا بچه رو بردارم ببرم پارک
فامیل شوهرم بچه زیاد دارن اما خب فقط توی مناسبتا خونه مادرشوهرم میبینمشون با من رفت و امد ندارن
شاید روزی یه ساعت باهاش بازی میکنم
بقیه شو یا تی وی میبینن یا غر میزنه میگه بازی کنیم
بیرونم نمیبرمش چون زود سرما میخوره
۴ سال و نیمه، قبلا خیییلی، تا ظرف شستن کنارم می ایستاد، دو تا بشقابم جلو اون میزاشتم، باهم مشستیم حرف میزدیم،باهم کیک میپختیم، پارک میبردمش، تو حموم آب بازی ...
مهارتاشم یکم نقاشی بلده، پازلارو تنهایی درست میکنه، کتابای پیش دبستانی باهم حل میکردیم، چندتا سوره و شعر حفظه و....
ولی الان بعد دختر دومم دوماهه کلا همه چی تعطیل، خیلی ناراحتم ازین بابت💔
دخترم از صبح تا ظهر میره مهدکودک، عصرها هم کلاس داره به جز پنجشنبه و جمعه، پنجشنبه و جمعه کم کم ۲ساعت مداوم من باهاش بازی می کنم، مهارت منظورتون چه چیزاییه ؟
کم و بیش زیاد نه شاید روزی نیم ساعت
چون دوتا هستن و بیشتر تایمشون با هم بازی میکنن
ولی حرف زیاد میزنم مثلاً همین امشب کلی در مورد رعد و برق براش توضیح دادم
چهار سالشه و کامل حرف میزنه و عاشق نقاشی
اسکوتر بلده بازی کنه دوچرخه سواری
مهارت خاصی نداره فقط بلده از پس خودش ب خوبی بر بیاد.😁
با داداشش بازی میکنه.
براش کتاب میخونم
نقاشی یه کم بلده ولی رنگ آمیزی کامل انجام میده، شمردن هم تا ۱۰ بلده هم فارسی هم انگلیسی، خیلی هدفم چیزی یاد گرفتن نیست براش، اینکه تو محیط هم سالاش باشه برام کافیه
نه شاغل نیستم، ولی از ۳سالگی بچه ها بهتره مهد برن که با هم سال هاشون باشن، من شیرازم هزینه مهد حدود ۷۰.۸۰
دومی چند وقتشه؟؟؟؟
نه من قبلا وقت میزاشتم، تایمایی ک کار داشتم، مثلا تو آشپزخونه یا جمع و حور و... اگ تو دست و پا بود تلوزیون میزدم براش پویا. الانم تا خودم روشن نکنم نمیره سمتش، ولی روشن باشه دیگ تا شب باید پویا باشه. ینی او داره کار دیگ میکنه اما صدای پویا باید باشه تو خونه😅 ولی روشنم نکنم چیزی نمیگ. گوشی چرا بهانه میگیره. تقریبا یروز درمیون یکی دو ساعتی رو یا برنامه کودک میبینه با گوشی، یا بازی با گوشی.
ما هم بچه خیلی دورمون نیست. دوردز تو هفته کلاس قران میره اونجا با دوستاش بازی میکنن. قبل نی نی ظهرا گاها میبردمش مسجد اونجا با بچه ها بازی میکرد، پارک اغلب وقت خلوت میبردم، چون بچه ها رفتار خوبی نداشتن، مثلا فحش میدادن و...
هفته یبارم تقریبا خونه مادرشوهرم با بچه ها بازی میکرد. باقی ش تو خونه باهم بودیم الان ک خیلی چالش دارم هم لجباز شده، هم رف گوش نمیده، قشنگ میفهمم کمبود داره... زندگی ش خیلی عوض شده.
منم خیلی هنر کنم به کوچیمه برسم، غذا و کار خونه، تازه کلاس و درسمم هست. وقتی براش نمیمونه. امروز بعد بوقی یکم فوتبال باهاش بازی کردم، تو اوج خستگی
