⛅️اللهمعجللولیکالفرج⛅️خــــ🫶🏻ــدای مــن ! چقدر زیباست امید به رحمتت ! و چه زیباتر اجابتت .....!جانا ! بهتر شدن روز به روز حال روحی ام را تنها از قدرت و مهر بی کرانت میبینم ...تو را سپاس.خدای مهربانم !...من عشق و آرامش و شادی را در زندگی ام تنها از تو و دستان پر مهر و قدرتت می بینم🌱💚
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید
خدایا رضامو به خودت میسپرم مراقبش باش❤️🥺 رضا همه کس منه خدا جونم ازم نگیریش ی وقت 🥲💕رضا قشنگ ترین اتفاق زندگی منه خراب نکنی خدا جونم.بحث داریما ولی نباشه میمیرم.با خوشحالیش خوشحالم با ناراحتیش ناراحتم با صداش زندگی میکنم با بغلش اروم میشم کلا بغلش حس خیلی خوبی دارهههه 🥰🤗 خدایا خودت برام نگهش دار 💋💕 میدونم کفره ولی واسم خداعه🫠🥲 تویی که داری اینو میخونی جون عزیزت ی صلوات بفرس به خاستم برسم. دوست دارم خدای کوچک من
چه ها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم/مگر دشمن کند اینها که من با جان خود کردم/ طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری/غلط میگفت خود را کشتم و درمان خود کردم I wana take you somewhere so know I care/But it's so cold and I don't know where / I brought you daffodils in a pretty string/ but they won't flower like they did last spring:) همه عمر برندارم سر از این خمار مستی/ که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
گر تو را از ابلهی کردم رها ، برمن ببخش بر سر پیمان نه بر مهر و وفا ، بر من ببخش راه و رسم عاشقی را نا بلد چون کودکان اشتباه و ناروا کردم خطا ، بر من ببخش . . . 💔 📧گفتینو👈 https://www.goftino.com/c/S8Wf7D
احمقها به همین راحتی اداره میشونداستالین دیکتاتور روسیهً ،خواست که برای او مرغی بیاورند او آنرا گرفت در حالیکه با یک دست آنرا میفشرد با دست دیگر شروع به کندن پرهای آن مرغ کرد مرغ از درد فریاد می زد و سعی می کرد از هر راه ممکن فرار کند. پس از پایان کار به یارانش گفت: "حالا ببینید چه اتفاقی میافتد" او مرغ را روی زمین گذاشت و چند دانه گندم جلوی او ریخت و از او دور شد همکارانش دیدند که مرغ بیچاره در حال درد و خونریزی او را دنبال میکند استالین با دانههای گندم ، مرغ را به هر گوشه از اتاق بسمت خود میکشید در همه این مراحل مرغ پی در پی ، او را تعقیب میکرد و قدم به قدم همراه او بود!!استالین گفت:مشاهده میکنید که مرغ با وجود تحملِ تمام دردهایی که من برای او ایجاد کردم؛ به دنبال من میآید احمقها به همین راحتی اداره میشوند!