بچه ها ن شبا میزاره بخوابم ن درطول روز،شب ک میادخونه ساعت۱شب یا۲ چ خواب باشم چ بیدار میگه پاشو برام غذابکش گشنمه حالااگه بیدارباشم میرم براش گرم میکنم میزارم جلوش ولی اگ خواب باشم میگم برو خودت گرم کن دیگه توروخدا تازه چشام گرم شده میگه نه ازهمون موقع مجردی ابجیا و مامان بهم میدادن من خودم بلدنیستم میگم بلدی نمیخواد گرم کن بریزیشقاب بخور میگه نه توباید بهم بدی میگم خب خوابم خراب میشه ازطرفی هم ساعت۲شبه حتی شده ساعت۳یا۴هم بیدارم کرده پاشو غذابده بهم منم مجبوری با غرغر بعضی وقتام تودلم غرغر کردم پاشدم بش دادم وحق ندارم برم بخوابم باید بشینم همونجا تا غذاشو بخوره بعد جمع کنم بعد حالا اگه دلش ب حالم بسوزه ازم چایی نخاد میگه باش برو بخواب حتی شده شبایی ک از۲تا۵صب نزاشته بخوابم الکی گفته سالاد میخوام بعدش گفته چایی بعدش میگه میدونی چیه اون غذاقبلیه انگار ب تنم نچسبید ی غذای دیگه میخوام وباز مجبورم براش ی نیمرو درست کنم یا برنج خالی دم بدم باتن ماهی بخوره ولی خب کارهرشبمه خودش نمیخوابه نمیزاره منم بخوابم حالااگه باهاش باتندی برخورد کنم بدتر عذابم میده ی جوردیگه میچزونتم تاصب
کارهرشبمه دعامیکنم خدا شرشو ازسرم کم کنه
دیروز باز بحث کردیم گفتم نکن اینکاراتو میزارم میرم ولی ایندفع برگشتی نیستا گف بروبابا بااون چشای دومتر گودافتادت ی لحظه مردم انگار انقدحالم بدشد ب روی خودم نیاوردم گفتم این بلاها وعیب هارو تو سرم اوردی ازدیروزه باز سرسنگینم باهاش کاش بشه بره اززندگیم ...