ک شوهرم بهم با صاحبکارش ک زن بود خیانت میکرد حوصلم نیست تعریف کنم ب خواهرشوهرم گفتم اونم رید روش و یه مبلغی ریخت ب حساب من ک دستم خالی نباشه و ب شوهرمم گفت بتمرگ توخونه اگه سر کار درستی نمیری من خودم خرجتونو میدم ولی ب من گفت بگو بابام میده نگو من دادم مبلغی ک دادبااینکه کم بود اما ب زور تاالان رسوندم اول برج ریخت الان تموم شده ن این مرتیکه میره سر کار پول منم تموم شده روم نمیشه ب خواهرشوهرم بگم نمیدونم چکار کنم .؟
ازاون ورم شوهرم سرکارنمیره ولی فک کنم هنوزم بیخیال اون زنه نشده و بامنم قهره ک آبرومو جلو خواهرم بردیو تا حتی جاشم جداکرده