یه آشنای دیگه یه خونه اجاره کردن تواون خونه یه چیزی دخترشونو اذیت میکرد جوری که به مرز جنون کشیده شد یه روحانی اوردن ببینن بچشون چشه بعد کلی دکتر رفتن تا روحانیه اومد خونشون بهشون گفت اینجا یه جن نگهبان هست که نگهبان یه گنجه حضور شما رو خطر میدونه اینا میرن به صاحب خونه میگن که بیا باهم جادوشو باطل کنیم ودرش بیاریم اینام اول هول میشن میگن پس برااین بوده کسی بیشتراز یکسال تو خونه دوام نمیاورده خلاصه میگن پاشید ببینیم چیکارکنسم اینا که میرن بعد چند ماه بی خبرخونرو خراب میکنن این مرده میره میگه ژه چیزی به منم بدیداگه درایت من وعذاب دخترم نبود بهش پی نمیبردید اونام کلا قضیه روکتمان میکنن الان میلیاردرن اصلا کار نمیکنن فقط بریز وبپاش