2733
2734
 واااای یعنی چی ؟ از کسی نپرسیدین معنیش چیه ؟

جن بوده دیگه کلا خونه مامانم اینا جن داره همه میبینن جز من همیشه سفید پوشن و آزاری ندارن

تو دلبستی به معشوقی که خود معشوق ها دارد   💔                        رها کن ای دل غافل خدای بت پرستت را🌱
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731

حالا یه چیزی بزارم برگاتون غیب بشه

البته شاید قبلا خونده باشید چون تایپ شده دارم تو همه ی تاپیکای ترسناکی که شرکت می کنم میزارم

تا حالا شده حس کنی خدا داره پا به پات اشک می ریزه؟اون موقعی که حاجتی داری و به صلاحت نیست و بی تابی می کنی میگی خدایا آخه چرا؟خدا برای غصه خوردنت برای عجول بودنت برای بی تابیت پا به پات اشک می ریزه . من این لحظه رو حس کردم 💛🧡❤
2740
من وقتی ۱۰سالم بود دیدم. من تو پذیرایی خوابیده بودم مامانمم تو اتاق همزمان باهم از خواب میپریدیم جیغ ...

 وااااای الکییی نگووووو بعد چیشد ؟ هنوزم تو همون خونه این ؟ حتما شماها چشم سومتون بازه

تو یه روستای کور و دور از توابع لواسانات هستم شوهرم صبح رفت سرکار که بعدازظهر برگرده و ناگهان بهش ما ...

 خودمو بگو که تو اتاق خوابیدم تنها و خودمم میترسم 🤣🤣ولی صدای جیغ شغال شبیه جیغ زنه بیخود نترس عزیزم 

 خودمو بگو که تو اتاق خوابیدم تنها و خودمم میترسم 🤣🤣ولی صدای جیغ شغال شبیه جیغ زنه بیخود نترس ...

آ ه انگار به دسته زن یهو باهم جیغ می کشن می خندن🥴

تا حالا شده حس کنی خدا داره پا به پات اشک می ریزه؟اون موقعی که حاجتی داری و به صلاحت نیست و بی تابی می کنی میگی خدایا آخه چرا؟خدا برای غصه خوردنت برای عجول بودنت برای بی تابیت پا به پات اشک می ریزه . من این لحظه رو حس کردم 💛🧡❤

این واقعیه و برای خیلی وقت پیشه.


ماجرای زن پسر عمه


همشون سنشون از من خیلی بالاتره و بچه هاشون هم سن من و بزرگترن *.




دامدار بودن و رفته بودن به جایی خیلی دور از روستاشون چادر زده بودن، فقط ۲ تا زن بودن با ۲ بچه ، زن پسر عمم با خواهر شوهرش ‌.


بعده اینکه چادر زده بودن رفتن برای خودشون بخوابن 


زن پسرعمم تو خواب دید که مرد نورانی صداش میزد میگفت بیدار شو بچه هات رو خوردن


بعد از این از خواب میبره، بعدش که دقت میکنه می‌بینه یه سر خیلی بزرگ که شبیه آدمه ولی کاملا پوشیده از موعه داره چادرو تکون و میده بعدش شروع کرده بود به ها ها کردن و صدا درآوردن


خواهر شوهرعم شک بهش وارد شده بود هعی داشت به زن پسر عمم اشاره میکرده که ساکت باشه و تکون نخوره 


میگفتن دهنش بوی گوشت فاسد میداده، موقعه ای که می‌خواسته وارد چادر بشه سگا شروع کرده بودن به واق واق کردن اینم کمی نگاهشون کرده بعدش رفته 


شانش آورده بودن که سگا اومده بودن مگرنه خدا میدونه په بلایی سرشون میومد


بعد از اون هردوشون دیگه اون آدمای سابق نشدن و مشکلات روانی پیدا کرده بودن


چند سال بعدم پسر عمم( شوهرش) با یه تریلی تصادفت میکنه و فوت 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687