من خیلی خلاصه از یه قسمت از زندگیم بعد از بابامو میخوام بگم:
من ۲۷سالمه مادرم۵۳سالشه، تاقبل از ازدواجم خیلی سختگیر بود که حتی با دوسته دختر هم مشکل ایجاد میکردچه برسه به پسر!برای همین دوستام ازم دوری میکردن الانم فقط یه دوست برام باقی مونده، وقتیم همسرم باهام دوست شد خیلی باهاش بد رفتارکرد تندتندنامزدی و عروسی گرفتیم اصن نفهمیدیم چیشد تواون دورانم اذیتمون میکرد تااینکه بابام فوت کرد! من خیلی هواشو داشتم چه مالی چه عاطفی دورش مثل پروانه میچرخیدم بعداز یکماه فهمیدیم با یه مردی ارتباط داره که زن داره!! از قضا۴۰سال پیش باهم دوست بودن و مادرم سر یه چیز بیخود لج میکنه با بابام ازدواج میکنه(البته مطمعن شدیم ارتباطشون بعد از بابام شروع شد)با مرده و مادرم دعوا کردم مادرم گفت ابروی منو بردی پیش مرده بهش گفتم اون زن داره درضمن بابامونم تازه فوت شده این چکاری بود که کردی، منو از خونه بیرون انداخت پیش فامیلای خودش به من انگ زد اونموقع گفت میام آبروتو جلوی شوهرت میبرم وخیلی کارای دیگه کردباهام... الان البته پشیمونه از رفتارش ولی من باید بااین شخص چیکار کنم؟؟