همش میومد میگفت این ساعتا رو یکی به من بدید هرچی میگفتیم اینا رو خریدیم باهم دستمون کنیم فایده نداشت امروزم اومد داشت بین ساعتا انتخاب میکرد کدومو ببره منم گفتم به همسرم زنگ بزنه اول بعد بره شوهرمم الکی گفت اون ساعتا خرابه درست نمیشن تا نبره برای خودش .برداشت یکی رو برد اینقد بدم میاد ساعتی که دست من ستش دست پدرشوهرمه حس بدی دارم
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
حالا یه ساعت به پدرش بده اسمون ب زمین نمیاد ک اگ پدر خودتونم بود یا هر مرد دیگ ای ساعت شبیه ب ...
والله من بدم میاد ست خودم و همسرم رو پدرم بردارن
وقتی یه غم یا یه مشکل پیش میاد میشینم فکر میکنم خب الان این مسئله چقدر مهمه؟ فردا هم همین اندازه مهمه؟ دو ماه دیگه چی؟ سال دیگه چی؟ بعد مقیاسم رو بزرگ تر میکنم : غم من در قیاس با غم سایر مخلوقات در پهنه جغرافیایی این کره چقدر مهمه؟ مشکل من در برابر مشکلات تاریخ خلقت و رنج بشر چقدر بزرگه؟ و اینجوری میفهمم خوشبختم.اسم کاربری من از یه تناقض فلسفی گرفته شده. اگر یه الاغ گرسنه و تشنه رو با فاصله برابر از آب و علوفه ببندن احتمالا انقده بین انتخاب یکی شون تعلل میکنه که از تشنگی و گرسنگی بمیره. آدمها هم خیلی با این موقعیت مواجه میشن و بین دو انتخاب انقده مردد میشن که هر دو فرصت رو از دست میدن