داستانو میگم
پسری بود لاغر قیافه متوسط قد بلند
میرع مخ ی دخترو میزنه دختره خوشگل چشو ابرو مشگی
کیوت و بامزه و ناز
شبی زیبا کرمعلی
مخ دختررو وقتی زد بهش قول ازدواجووو این چیا میده حتی میگ عکستم نشون ننم دادم و هر بار ثابت میکرده ک دوسش داره دختره گول این دوسداشتنو میخوره
دختره با ی اقا پسر دیگ در ارتباط بوده ب قول خودش
تو کنکورررر کمکش کرده
وو ب پسره اول رابطه میگ اقا من ی رفیق پسر دارم
پسره ام میگ باید نداشته باشی دختره ام میگ خب برام سخته پسره خیلی کمکم کرده سر داستان کنکورم از کتاب بگیر تا مشاورو این چیا
پسره میگ باید کات کنی دخترع تو ذهن خودش میگ رسمش نبست حالا این ادم کمکم کرده یهو حذفش کنم
ی روز با یکی از رفیقاش و اون پسر رفیقش میره بیرون
ووو وقتی میان به همون پسره میگ من نمیتونممم دیگ رفیقت باشمو میزنه انفالوش میکنه
ادامه داستان پست بعدی اینو بخونین و در اخر نظر بدین