2777
2789

من چند بار گیر کردم یبار یازده شب با خواهرم رفتیم دفترش . ساختمون تجاری بود هیچکس نبود منه بدبخت گیر کردم کل مدت انقد خواهرم اون بیرون چرت و پرت گفت از خنده مردم تا اتش نشانی اومد درم اورد 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من نزدیک نیم ساعت گیر کردم اونم با دختر کوچولوم خفگی نبود گرمای خیلی بدی بود جفتمونم قرمز شده بودیم نفس برمیگشت و اون تاریک شدنشم برای دخترم خیلی ترس داشت ولی تو بغلم آرومش میکردم با نور گوشی نشستیم تا اومدن کمک

چای گیجی وسط کافه ی دنیا بودم قند لبخند تو پیش همه محبوبم کرد دور کردند تو را تا که مرا سرد کنند تلخی بی کسی ام قهوه ی مرغوبم کرد...

تو آسانسور هرچقد هم که بمونی آدم خفه نمیشه. هیچ اتفاقی هم نمیفته فقط خیلی حس بدیه

هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر -آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم - هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر - رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر - (مولانا)
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792