پیرو تاپیکی ک فرزندش از دست داده درد منم تازه کرد یک سال پیش یادم انداخت😭😭😭

ولی من ناخواسته باردار شده بودم و خودم نمیدونستم و روزی ۳عدد متی مازول مصرف میکردم ک برا جنین بشدت خطرناکه 

اصلا علائم بارداری نداشتم بیشتر سرحال بودم و سرزنده کارام میکردم و پریود نمی‌شدم ک میگفتم از تیروئیدم هست

نگو من باردارم و خبر ندارم!

3ماه بعد ک رفتم دکتر برا چکاپ تیروئید گفت یه سونو مینویسم برات

منم رفتم با کمال ناباروری صدای قلبش شنیدم 

خودش دیدم😭😭😭

دخترم همسرم خوشحال شدیم گفتیم خدا خواسته انشالله ک سالمه 

تااینکه رفتم پیش دکترم گفت اصلا نمیشه نگهش داری

من ۲ماه ب زور و گوش ندادن حرف دکتر نگهش داشتم 

چندتا متخصص حاملگی پرخطر رفتم 

متخصص تیروئید دیگه رفتم 

انواع اقسام سونو آزمایش ک گفتن متاسفانه سرش توده داره و جذب نشده ممکنه فلج مادرزاد ب دنیا بیاد 

اون لحظه دنیا سرم آوار شد بچه ای ک حتی اسم انتخاب کرده بودم با دست خودم باید میکشتم

میگفتم اصلا معلولش قبول دارم میخام نگهش دارم 

یک هفته طول کشید ک همسرم منو راضی کنه بریم پیش دکترم تا شیاف داخل رحم بزاره

هیچ وقت یادم نمیره روز اول محرم بود صدای هیئت و طبل امام حسین میومد کلی خواهش التماسش کردم تو راه بیمارستان ولی انگار قسمتش نبود این دنیارو ببینه😭😭😭😭

رفتم مطب دکتر هر چقد سعی کرد نتونست کیسه آب بزنه خودشم فهمیده بود میخاد بمیره همش تکون میخورد 

فقط گریه میکردم و بهش میگفتم ببخشید نمیخام بیای زجر بکشی پدری ک قبولت نداره بگه تو باعث شدی دنیا بیاد 

دکتر برام شیاف گذاشت گفت سریع برو خونه تا صبح زایمان میکنی 

دیگه سقط نبود زایمان حساب میشد 

رسیدم خونه باور کنید از ۴تا خواهر مادر ۲تا زن داداش یه خواهرشوهر یه جاری و مادرشوهر اومدن سهله حتی زنگ هم نزدن 

اینقد دل سنگ دارن 

فقط همسرم بود خودم دخترم ک بعد چندساعت کیسه آبم پاره شد و دردام شروع شد

باور کنید هزار برابر بدتر از درد زایمان بچه زنده بود 

رفتم دستشویی نشستم دیدم یه چیز کبود خارج میشه نمیدونستم پاش هست با دستم کشیدم اون یکی پاش هم اومد کبود کبود بود با انگشتای کوچولو عین عروسک😭😭😭😭

تا اینکه کامل دفع شد اونقد ناز بود هیچ ایرادی نداشت کامل کامل بود همه اعضای بدنش

مادرشوهرم اصلا دست نزد طبقه بالامون هست دید پسره فقط ناراحت شد 

خودم دستشویی نشستم تا جفتش اومد😭😭😭

گذاشتمش نایلون نفهمیدم باید غسلش بدم هیچکس نگفتم نداشتم ک بگه 

طفلی دخترم زود شلوار عروسکش آورد ک بیا مامان تنش کن سردش نشه😭😭😭😭😭

خواهرم گفت عکسش بفرست ببینم زحمت اومدن نکشید بااینکه همه فامیل خوب بودم خودم بردم دفنش کردم هنوزم میگم سینه ام از درد داره میترکه 

مادرشوهرم بجای دلداری ب زن دایی همسرم گفته بود ناراحت نیست هر شب میره هیئت

درحالی‌که یه شب همسرم برد حال هوام عوض بشه ک اول تا آخرش گریه کردم

با وجود داشتن همه کس بی کسم 

طفل معصومم نهایت تنهایی و بی کسی رفت 😭😭😭😭😭😭

لطفا برام دعا کنید عزیزان 

ممنونم ازت 

بل۶