مادرشوهرم اصلا دست نزد طبقه بالامون هست دید پسره فقط ناراحت شد
خودم دستشویی نشستم تا جفتش اومد😭😭😭
گذاشتمش نایلون نفهمیدم باید غسلش بدم هیچکس نگفتم نداشتم ک بگه
طفلی دخترم زود شلوار عروسکش آورد ک بیا مامان تنش کن سردش نشه😭😭😭😭😭
خواهرم گفت عکسش بفرست ببینم زحمت اومدن نکشید بااینکه همه فامیل خوب بودم خودم بردم دفنش کردم هنوزم میگم سینه ام از درد داره میترکه
مادرشوهرم بجای دلداری ب زن دایی همسرم گفته بود ناراحت نیست هر شب میره هیئت
درحالیکه یه شب همسرم برد حال هوام عوض بشه ک اول تا آخرش گریه کردم