بچه ها من مامانم خاهراشو به من ترجیح میده همیشه بخاطر اونا تو خونمون دعواس دائم میگه چرا باهاشون سرد برخورد میکنی چرا باهاشون فلان رفتارو داشتی درصورتی که خوده اونا بامن رفتار خوبی ندارن نصف دعوای منو مامانم بخاطر تعصب مامانم رو خاهراشه خسته شدم واقعا نمیکشم حس میکنم اصن مامان من نیست مامان خاهراشه
وای مگع میشه مامانم منم همینه
مامانِ منم اینجوری بود
چندباری خواهراش ناراحتش کردن،چندباری بی محلی کردن
تازه الان یادش افتاده از دار دنیا فقط دونا دختر داره که همونا براش میموننن
مادر منم همینه خاله ها و و دایی ها
مامان منم رو داداشاش حساس بود
یه گوشت در باشه یه گوشت دروازه
بحث نکن
بحث بی فایده به هیچ دردی نمیخوره
متاسفانه مامانا باید سرشون به سنگ بخوره
مامانم رفته بود خونه داییم ،خارج از کشور بیشتر ازما،برای دختر خالم سوغاتی آورده بود
وای اصلا داشتیم آتیش می‌گرفتیم
میگفت همینکه مامانِ شما رفته آمریکا براتون افتخاره ،پس سوغاتی هارو میدم به دخترخاله هات دلشون نشکنه
مامانم میگه ماها سنمون داره میره بالا باید خواهرو برادرا کنار هم باشیم میگن برین یه محله اونجا چند تا خونه نزدیک هم درست کنیم موقع پیری به داد هم برسیم مامان منم با خواهرو برادراش صمیمیتره انگار از تنهایی میترسن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
