اوچقدر مارو بخاطر خواهر برادراش خورد کرده که اونا هم به خودشون اجازه میدن رفتار نامناسب داشته باشن با من و خواهرم
هرچند که من جوابشون رو میدم و فوری محترمانه جرشون میدم ولی خب همش بخاطر رفتار مادرمه
الان خوب شده ولی بازم زیر زیرکی تکرار میکنه کاراشو
سرشون به سنگ هم بخوره بازم عوض نمیشن مامانم سالها برادر زاده هاش اذیتش کردن ولی همچنان داره واسشون خدمت میکنه جالبه من میگم باشه تو اینجوری زندگی کن ولی پای فامیلات رو به زندگی من باز نکن ولی نمیفهمه. بعضی وقتها میگم یه سیلی بیاد فامیلاشو ببره من راحت بشم. از فامیل اصلا خوشم نمباد از بدشانسی اونقدر جمعیتشون زیاده حالا حالاها هستن
خیلی خوبه که هستی و حرف منو متوجه میشی، من به هرکی میگم مامانم اینجوریه،باور نمیکنه فکر میکنه من یا لوس هستم یا دارم شلوغش میکنم
دارم خفه میشم از دستشون فکر کن هر دو شنبه جلسه قران داریم به زور میگه باید بیای اون انتر هارو ببینی
امشب داشتم با شوهرم راجع به همین مورد صحبت میکردم
قبلا همش هیچی نمیگفتم،یهو دیدم سر خورده شدم و دارم فقط حرف می‌شنوم از اینو اون
خودمو قوی کردم و محترمانه جوابشون رو دادم،دیگه کم کم جرات پیدا کردم کسی حرفی میزد فوری میپردیم بهش
کلا اخلاقم عوض شده.به شوهرم گفتم خداروشکر از کسی خورده برده ندارم رکزیمم دست کسی نیس،یکی حرفی بزنه پدرشو درمیارم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
54 ثانیه پیش
57 ثانیه پیش
57 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
