واقعا دلم شکسته از اینکه هرچی گفتم به خاطر خودش گفتم ولی آخر من شدم آدم بده من دوستم متاسفانه با کسی وارد رابطه شده که روستا میشینن وضع خوبی هم ندارن دوستم خودش و خانوادش خیلییی خفن و پولدار و باکلاسن هرچقدر بهش گفتم کات کن گوش نکرد پسره تا میتونه اذیتش میکنه اما دوستم وابستش شده نمیتونه ولش کنه حتی یه بار دوستم داشت میرفت عروسی پسره از قصد حالشو بد کرد دوستم فرداش بهم گفت که اوت پسره سر اینکه دوست من تو عروسی خوش نگذرونه حالشو بد کرده که یه موقعه نره با پسر اوکی بشه مثلا میخواسته حالشو بد کنه حوصله این کارا رو نداشته باشه منم زنگ زدم به پسره