خیلی ناراحتم خیلی
از صمیم وجودم ناراحتم
امشب بابام برای بار سوم چاقو گذاشت رو گردنم دفعات پیش التماس میکردم ولی این بار فقط وایسادم تا کارشون بکنه ولی کاری نکرد حیف حیف کاش میزد راحتم میکرد کاش
دنبال چراش نگردین دلیل منطقی نداره منم حوصله توضیح دادن ندارم:)
فقط امیدوارم دخترای دیگه به حال و روز من نیوفتن هیچوقت:))