2733
2734

هیچ وقت فکر نمی کردم یه روزی بیام همچین تایپک بزنم 

نزدیک یکساله عروسی کردیم دوبار سر یاد دادن رانندگی زد توی صورتم اومدم خونه بابام ولی هیچی به خانوادم نگفتم الکی بهشون گفتم شوهرم رفته شهری برای کار 

تایپک قبلیم سر آبگرمکن دیروز باهام کلی دعوا کرد 

امروز با شوخی دوتا زد توی صورتم میدونه بدم میاد از قصد ک منو حرص بده این کارو کرد منم دیدم اینکارو کرد زدم به پشتش کمربند دستش بود محکم کوبید به دستم جاش هم قرمز شدع بد هلم داد گفت برو توی اتاق گریه کن .از بس ک اذیتم و ناراحتم کرد نشستم گریه کردم بعدش با یه ببخشید خر شدم 

منم قهر کردم اومدم همش هم پیام میده 

نزدیک این یکسال هر چقدر اذیتم کرد هیچی نگفتم به خانوادم ولی دیگه آدم یه جایی واقعا می بره از همه چی 

از اخلاق بدش خسیس بازی هاش بد دهنی هاش دست به زن داشتن هاش 

تازه یکسال نشده چن بار منو زده چن وقت دیگع میخواست چی کنه 

خواهرم میگه توی هر زندگی دعوا میشه درست میگع ولی واقعا دیگع من کشش نداشتم از دستش 

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2742
2740
ای بابا پر بازدید شدنش چه فایده ای برای من بدبخت داره

شوخی بود عزیزم قصد توهین به شمارو نداشتم 🥲🌹

‌قطره، دلش دریا می‌خواست. خیلی وقت بود که به خدا گفته‌بود.هر بار خدا می‌گفت «از قطره تا دریا راهی‌ست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا شدن نیست.»قطرہ عبور کرد و گذشت. قطره پشت سر گذاشت. قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هر بار، چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت.تا روزی که خدا گفت «امروز، روز توست! روز دریا شدن.» خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا را چشید. طعم دریا شدن را. اما...روزی قطره به خدا گفت «از دریا بزرگ‌تر، آری از دریا بزرگ‌تر هم هست؟» خدا گفت «هست.»قطره گفت «پس من آن را می‌خواهم. بزرگ‌ترین را. بی‌نهایت را.»‌خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: «اینجا بی‌نهایت است.»آدم عاشق بود. دنبال کلمه ای می‌گشت تا عشق را توی آن بریزد. اما هیچ کلمه‌ای توان سنگینی عشق را نداشت. آدم همه‌ی عشقش را توی یک قطره ریخت. قطره از قلب عاشق عبور کرد. و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید، خدا گفت «حالا تو بی‌نهایتی، زیرا که عکس من در اشک عاشق است :)
تحملتو بالا ببر  باهاش شوخی نکن رانندگی یاد بگیری ازش بیخیال شو  چند مورد رو رعایت کنی ...

عریزم بد دهنی فش دادن هاش بد اخلاقی هاش چیزای کمی نیست من همه چی رو نگفتم این یه موردش بوده

عریزم بد دهنی فش دادن هاش بد اخلاقی هاش چیزای کمی نیست من همه چی رو نگفتم این یه موردش بوده

قبل ازدواج از این رفتارهاش اطلاعی نداشتین ؟

‌قطره، دلش دریا می‌خواست. خیلی وقت بود که به خدا گفته‌بود.هر بار خدا می‌گفت «از قطره تا دریا راهی‌ست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا شدن نیست.»قطرہ عبور کرد و گذشت. قطره پشت سر گذاشت. قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هر بار، چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت.تا روزی که خدا گفت «امروز، روز توست! روز دریا شدن.» خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا را چشید. طعم دریا شدن را. اما...روزی قطره به خدا گفت «از دریا بزرگ‌تر، آری از دریا بزرگ‌تر هم هست؟» خدا گفت «هست.»قطره گفت «پس من آن را می‌خواهم. بزرگ‌ترین را. بی‌نهایت را.»‌خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: «اینجا بی‌نهایت است.»آدم عاشق بود. دنبال کلمه ای می‌گشت تا عشق را توی آن بریزد. اما هیچ کلمه‌ای توان سنگینی عشق را نداشت. آدم همه‌ی عشقش را توی یک قطره ریخت. قطره از قلب عاشق عبور کرد. و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید، خدا گفت «حالا تو بی‌نهایتی، زیرا که عکس من در اشک عاشق است :)
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز