خواهش میکنم عزیرم .من چن ساله این فکرو میکنم ولی امتحانش ضرر نداره ک برو لطفا زندگیتو نابود نکن اشتباه منو نکن منم همین فکرو میکردم گفتم بزار اخرین راهم برم و رفتم خدارو شکر دارو درستش کرد لطفا زندگیتو نابود نکن سال ها بعد بخاطرش حسرت میخوری ک چرا این کارو با جوونیت کردی و ازش هیچ لذتی نبردی لطفا از تجربم استفاده کن برو من امید دارم که خوب میشی لطفا طب ینتیم برو اونا بت میگن ک سودای مغزت رفته بالا ولی دارو هاس گرونه .روانپزشک ارزون تره..میری یا ن ؟بحث زندگیته ک داری با دستای خودت نابودش میکنی فکر ب چن سال بعدت کن ک حسرتشو میخوری
کار به خوب و بد ندارم، حضوری بری بهتره، و اینکه وسواس و افسردگی و اضطراب معمولا بیماریهای هستن که همدیگه رو پوشش میدن، اولویت اینجا درمان وسواس هست،
البته باید دید منطورت ازینکه میگی وسواس داری چیه؟ وسواس فکری داری، یا وسواس فکری- عملی؟
یا صرفا نشخوار فکری ؟ اینها با هم متفاوتند ...
نشخوار فکری دارم .چون از چیزای کوچیک چیزای بزگ میسازه مغزم و هزارتا فکر درمباره و من باید از هزارتا فکر رو درموردشون فکر بیاد تو مغزم درحدی ک دیوونه شدم دیگه.تاپیکامو بخونی مسکل اصلیمو میفهمی اونا ک درمورد پارانویاس
دیدم تاپیکات ...بیشتر از ترس بیماری داری، به این میگن ترس از بیماری یا خودبیمار انگاری...که حساسیت بیش از حد نسبت به علایم و کارکرد طبیعی بدن و در نهایت ترسیدن از مبتلا بودن به یک بیماری خاص جسمی ، یا در حالت دیگه روحی ...
ببینید من هر دوره ای زندگیم رو یچی وسواس داشتم .قبلا رو قرینه بودن در این حد ک مینشستم گریه میکردم بعد رو پلک زدن همش تند تند پلک میزدم.بعد رو ترس از ایدز وسرطان بعد رو ترس از از دیوونه شدن.بعد رو بیماری های روانی دوقطبی و پارانویا الان درحال حاضر دیونه هستم.کار عملی نمیکنم دیگه زیاد ولی تا یکی دستس ب دستم میخوره سریع مبرم میشورم دستمو .ولی این اذیتم نمیکنه فکرا بیشتر از چیزای کوچیک هزاران فکر بزرگ و پیچیده میسازن
بله متوجهم....چرخش میکنه وسواس، حتما پیگیری کن اینو باید برطرف کنی، بعضی افرادی که مستعد شرطی سازی هست ذهنشون ، معمولا سریعتر به وسواس مبتلا میشن...
راهکارهای درمانیش، از لحاظ زیستی می‌تونه دارو باشه، و چکاپ که مشکل کمکاری تیرویید نداشته باشی چون این خودش علایمی شبیه وسواس رو ایجاد میکنه بهمراه اضطراب...از لحاظ راهکارهای رفتاردرمانی در روانشناسی هم ، مثلا در مورد شستن دستت، باید مواجهه صورت بگیره ، یعنی دست طرف بهت بخوره و تو پاسخ عملی که همون شستن دست هست رو ندی، چون وقتی عمل رو تکرار کنی وسواس شدت میگیره و لینک شرطی شدگی تو مغزت میسازه که به محض اومدن فکر وسواس گونه، عمل وسواسی رو تکرار میکنی. اما با کم کردن به مرور و انجام ندادن عمل وسواسی کم کم این حالت برطرف میشه و وسواس درمان میشه ، در مورد افکارت هم باید بی اعتنایی صورت بگیره و پیگیری نکنی به مرور برطرف میشه همون طور که وسواس‌های قبلی رو پشت سر گذاشتی عزیزم، این هم با کمک خودت و خداوند برطرف میشه، ایام بیکاریت کمتر باشه ورزش کن ورزشهایی مثل یوگا که کششی تنفسی باشه، خیلی مفیده، زیادم تنها نمون و تو اینترنت راجع به علایم بیماریها سرچ نکن...
