ببین یه آقایی بود عاشق یه خانمی شده بود شاید چهل بار ازش درخواست کرد برای ازدواج
تا جایی بود که اون خانم ازش بدش میومد
اون آقا میره حرم امام رضا بهش میگه این همه اومدم و رفتم ولی نشد یه کاری کن که مهر اپن خانم از دلم بیرون بره بعد یهو به دلش نیفته میگه اینجا پیش شما صلاح و مصلحت هم عوض میشه برای همین دعاش رو پس میگیره و از خدا میخواد تقدیرش رو جوری. رقم بزنه که به اون دختر برسه اونم به خیر و خوشی البته چله و دعا هم میگیره
بعد به مدت همه چی درست میشه انکار دل دختره نرم میشه
میخوام بگم اگه خدا بخواد همه چی میشه به طالع و فلان و ایناهم نگاه نکن اگه تقدیر هم جور دیگه باشه با دعا میشه عوضش کرد فقط کافیه خدا بخواد .
این داستان که برات گفتم داستان شهید محمدحسین محمدخانی هست بهش توسل کن براش قرآن بخون ازش بخواه واسطه خیر بشه پیش خدا تا انشالله خوشبخت بشی
دعا کن منم به عشقم برسم اونم از من دوره خیلی دور...