چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
فکر دوتا سقط پارسالم که بچه هامو ازدست دادم.فکر رحمم که دکتر گفت سپتوم داره باید جراحی بشه فکر حرف دکتر که گفت حاملگی بعدیم ۵۰ ۵۰ که جنین بمونه فکر اینکه معلوم نیست اصلا حامله بشم یا نه که بخواد بمونه فکر مشکل برادرم فکر بیماری مادرم فکر پولای همسرم که یه ساله داره همینجوری برای دکتر میره.فکر خیلی چیزا.کاش بخوابم پانشم کاش فراموشی بگیرم.دلم میخواد برم یه جا چندروز از همه چی دور باشم.
دوستم نا امید نباش هر کی با یه چی امتحان میشه کاریش نمیشه کرد
بخدا خسته شدم هربار میگم بعد هر تلخی شیرینیه ولی باز کامم تلخ تر میشه.کاش خدا اینجوری عذابم نده.انتظار امید ناامیدی دلهره استرس ترس خیلی بده شده کار هرروز من