2777
2789
عنوان

مرتیکه ی نجس😐بیاید بگم چیشد

2314 بازدید | 108 پست

من امروز رفتم خرازی کاموا بخرم بعد مدرسه، بعد اونجا فروشنده آقا بود، بهش گفتم کاموا دارین؟ گفت نمیدونم و فلان و ادا دراورد که من نمیدونم، بعدم یه کیسه زباله ی مشکی دراورد که آره خودت بیا بگرد ببینم کاموا هست یا نه من نمیدونم 😐😐

من که اهمیت ندادم هی باز تکرار کرد، گفتم خب مغازه شماست، شما باید بلد باشین و این حرفا، هرچیم میخواستم بزنم بیرون میگفت نه وایسا 

شب را نوشیده‌ام و بر این شاخه‌های شکسته می‌گریم.مرا تنها گذار؛ای چشم تب‌دار سرگردان،مرا با رنج "بودن" تنها گذار.

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

2803

راستش من یدفعه ای که میزو نگا کردم دیدم شو. رت نپوشیده و شلوارشم کثیفه، بعد باز بهم گفت درو ببند یخ کردم😐

خلاصه اومدم بیرون، بازم میگف بیا بعدا میاره کاموا(مغازه ی زنش بود) 

بعد تو راه برگشت به بابام گفتم این کارارو کرده

شب را نوشیده‌ام و بر این شاخه‌های شکسته می‌گریم.مرا تنها گذار؛ای چشم تب‌دار سرگردان،مرا با رنج "بودن" تنها گذار.
2804
راستش من یدفعه ای که میزو نگا کردم دیدم شو. رت نپوشیده و شلوارشم کثیفه، بعد باز بهم گفت درو ببند یخ ...

یا خدا خوب کردی

لطفاً اگر مخالف نظرم هستی ریپ نزن که جوابگو نیستم❤درخواست دوستی هم ندین  قبول نمیکنم💛✋ 
راستش من یدفعه ای که میزو نگا کردم دیدم شو. رت نپوشیده و شلوارشم کثیفه، بعد باز بهم گفت درو ببند یخ ...

عزیزم مگه شلوارشو کشید پایین ک اینچیزا را دیدی😐

چرا قبل تاپیک کیک زدن ب واگعی بودن سناریوش فکر نمیکنین؟

ولی بنظرم این کیکه واگعی نیس😐

♡⁠ARMY♡⁠
الآن تموم شد!؟؟🫤

نه 

بعد بابام گفت چرا زودتر بهم نگفتی، این معلومه منظوری داشته، تو نرفتی پشت، یه دختر دیگه رفته بود معلوم نبود چیکارش میکرد، برگشتیم رفت مغازش، اول بهش گفته بود کاموا داری؟ اونم بهش گفته بود آره کدوم نوعشو میخوای و چجوریو و فلان، بابامم دعواش کرده بود که عوضی به چه حقی میگی مشتری بیاد پشت و..  این حرفا دفعه بعد ببینم که تو توی مغازه ای اینجارو میبندم، بابااام خیلیی بد ترسوندش در حدی که گف به تته پته افتاد دیگه

شب را نوشیده‌ام و بر این شاخه‌های شکسته می‌گریم.مرا تنها گذار؛ای چشم تب‌دار سرگردان،مرا با رنج "بودن" تنها گذار.
2805
عزیزم مگه شلوارشو کشید پایین ک اینچیزا را دیدی😐 چرا قبل تاپیک کیک زدن ب واگعی بودن سناریوش فکر نمی ...

بخدا واگعیه

خب شلوارش از این راحتیا بود معلومه مشخصه😐

شب را نوشیده‌ام و بر این شاخه‌های شکسته می‌گریم.مرا تنها گذار؛ای چشم تب‌دار سرگردان،مرا با رنج "بودن" تنها گذار.
مگه شلوارش تلقیه که ببینی سورت نداره

خوبه خودتون زندگی میکنین تو این دنیا 

مردی که شو. رت نپوشه معلومه دیگه چطوریه

شب را نوشیده‌ام و بر این شاخه‌های شکسته می‌گریم.مرا تنها گذار؛ای چشم تب‌دار سرگردان،مرا با رنج "بودن" تنها گذار.
2801
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز