یه دختر دارم. دیگه نخواستم بچه بیارم. روزی نیست که به مرگ شوهرم فکر نکنم. از طرفی دلم به حالش هم می سوزه. چون خانواده درست و حسابی نداره.برای همین به اعتیاد روی آورده. البته اعتیادش شدید نیست. ح ش ی ش هست. خودش که میگه نمی کشم. ولی پن بهش اعتپاد ندارم. جوری خنثی شدم که با خودم می گویم به درک هر کاری میخواد بزار بکنه