دعوت کرد شما تدارک نبین جلو چشم مهمونا بگو در جریان نبودیم تشریف میارین اونام که از راه دور میان بگو نیستیم خلاص
درو باز نکن چن بار تا یاد بگیره بیشعور نباشه
بزار دعوت کنه شام درست نکن بگو ما در جریان نبودیم تشریف میارید املت درست کن دفعه بعد از غروب یا قبل ظهر برید بیرون زنگ زدن بگو ما در جریان دعوت نبودیم
به شوهرتم بگو حرص نخور
همونایی هم که اط طرف پدرشوهرت دعوتشو قبول میکنن بی شعورن
هم اونا میفهمن پدرشوهرت سرخود دعوت کرده هم پدرشوهرت درست میشه
مادرشوهرت چیزی بهش نمیگه؟؟
ای کاش از همون اول رو بهشون نمیدادی ...از این به بعد بگو مریضم ...یا بزار شوهرت جواب بده ..بگه زنم استراحت مطلقه کمرش گرفته
حالا منهای دخالت
مهمان حبیب خداست.نباید از در خونه برانی
من خواهر شوهرم ما رو دعوت میکرد خونه بقیه.من ب شوهرم گفتم این دخالته و تعیین تکلیف واسا ما.دیگه ترکش کرد
سلام عزیزم ببین پدر شوهر منم اینجوری بود نتها برای خونه خریدن ما خونه که میخواستیم بخریم اومد نگاه کرد گفت من خوشم نمیاد نباید اینو بخری و ما خریدیم شوهرم یه روز رفته بود خونه پدر شوهرم اینا شوهرم از خونه بیرون کرد شوهر منم خیلی مظلومه خیلی احترام نگه میداره چند روز نرفتیم خونشون خودش منو بیرون دید گفت من دوست نداشتم این خونه رو گفتم مهم اینه که خودمون دوست داشتیم د دیگه اومد مدام خونمون دیگه کلاً اون موضوع فراموش شد از اون موقع هم دیگه دخالت نمیکنه چون میدونه ما گوش نمیدیم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
25 ثانیه پیش
25 ثانیه پیش
28 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
