اینهمه امید داشته م این همه نذرو نیاز کردم خدایا این همه دکترو امپول و دارو دیگه بدنم تحمل این همه امپول رو نداره خدا اون همه دارو خوردم این همه التماست کردم چقد دعا کردم خدایا دست خالی برم نگردون ناامیدم نکن من کلی امیدوار بودم الان که فهمیدم پریود شدم بدنم بی حس شد وای خدا وای باورم نمیشه کاش خواب باشم ۵ساله تو اقدامم هرماه استرس هرماه غصه هرماه تعنه شنیدن بسمه خدا
ولی خدایاااا اخراینهمه درد دلام باهات شکرت که دخترمو بهم دادی خدایا شکرت که۶سال پیش خیلی بهم لطف کردی دخترم تموم زندگیمو وارد زندگیم کردی دیرپز میگفت مامان چراهمه داداش ابجی دارن من ندارم منم دلم میخواد داشته باشم 😓بمیرم بردلت دخترم انگارباید از خواهر برادرم محروم باشی خیلی دوس داشتم یه خواهر یابرادر نزدیک به سن خودت داشته باشی چیکار کنم که خدا لایق نمیدونه 😓
حالم بدجور بده وگرفته س وای که شوهرم بفهمه 😭