جمعه رفتم قطعه ی شهدا
خیلییییی بهشت زهرا شلوغ بود
توی بلوار شهدا ترافیک بود
من نمی دونستم اونجا نماز جماعت هست، ایندفعه فهمیدم
کنار صفوف نماز هم دو تا میز بود که شربت آبلیمو میدادن و بسیااار چسبید توی اون گرما
یه نفرم بهم یه ساندویچ نون پنیر سبزی داد که اونم بدجوری چسبید، منم دلم خواست یه بار به عنوان خیرات درست کنم ببرم
بعد از نماز شروع کردم چرخیدن توی قطعه شهدا لابه لای ردیف قبرها که بتونم خیراتم رو پخش کنم
برخوردها خیلی جالب بود
خیرات من استیکر لبیک یا مهدی بود که می چسبونن روی شیشه ی عقب ماشین، کلا تمام خیرات هام به امام زمان مربوطه و کاملا هدفداره
جالبه به اولین نفری که دادم یه خانم بود که پشت ماشین نشسته بود و تشکر کرد و گفت نمیخوام منم گفتم هیچ مساله ای نیست و از ماشینش دور شدم ولی یکم ته دلم غم نشست، ولی یهو صدام ز د خانوم خانوم بیا پسرم میگه بچسبونیم. منم با خووشحالی رفتم سمتش و بهش دادم. همونجا وایساده بودم که یه عالمه پسر جوون بهم نزدیک شدن و کلی ازون استیکرهارو ازم گرفتن منم که از خدا خواسته
بقیه اش رو هم هی راه میرفتم و به هر خانمی می رسیدم تعارف میکردم که برداره
به دوتا دختر جوون که دادم، یکیشون برای مامانش برداشت و اول فکر میکرد هزینه داره وقتی گفتم بابا خیراته خیلی خوشحال شد و چشماش برق زد و با یه لبخند مهربون ازم تشکر کرد که هنوز توی خاطرم مونده
امیدوارم همشون اون استیکرهارو روی ماشین هاشون بچسبونن
شاید شما هم یه روز توی ترافیک چشمتون به یکی ازون استیکرهای لبیک یا مهدی روی شیشه ی عقب یکی از ماشین ها خورد و ته دلتون گفتین لبیک لبیک...
اون وقت حس میکنم که دارم به هدفم می رسم 😊