قبلا چقدر آدم بهتری بودم چقدر راحت تر زندگی میکردم چقدر نرمال بودم الان نیستم چقدر دلم واسه قبلا های خودم تنگه
من قدیما خیلی بهم خوش میگذشت تنها مشکل زندگیم کارنامه پایان ترمم بود که خرابکاری نکرده باشم
الان انقدر مشکل دارم که به مرز بی خیالی رسیدم
اره منم خیلی قدیمارا دوست دارم بچه که بودیم خیلی راحت بودیم اما الان هزارجور فکرو مشکل برامون هست
من یک چیزی عین خوره داره میخورتمو این خیلی بده
اراده که ندارم دوست داشتم زهرا امروز انقدر قوی بود که همه کاری میتونست بکنه
من میخوام برگردم به کودکی
سلام بلندشیدازامروزبرای رهایی تنبلی یک ساعت پیاده روی یک ساعت ورزش ایروبیک ورفتن به یک کلاس ازخانه های فرهنگ یاسرای محله رادربرنامه قراردهیم
نمیدونم میشه افکارمنو وسواس فکری گذاشت یانه اما من چندین بارازشوهرم خیانت دیدم وازاون به بعد همش خودمو میخورم وایترس دارم باخودم وبازندگیم وبادر ودیوار میجنگم این افکارمنودیوونه کردن توچشم چپم یه نقطه کوچولو قرمز شده که چندروز پیش عصبانی شدم بعداون ازگردنم تا دیت وقلبم فقط سمت چپ داره ازدرد میترکه به خاطراین فکرای بیهوده منم دلم میخواد برگردم به مجردی
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
22 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
