دخترم سه سالشه سال اول تولدش با مادر شوهرم اینا زندگی میکردم اونجا گرفتیم خواهر شوهرام اینا بودن پارسال خونه خودمون مادرخودم اومد خونمون شوهرم هم رف یه کیک گرف اومد همش هم اخم کرده بود مادرم میگف آنقدر شوهرت اخمو بود کوفتمون شد امسال میخواد ببره خونه مامانش بگیره چيکار کنم من آر شوهرم خجالت میکشم حداقل یه کیک هم بگیره خونه مامانم چجوری بگم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
با توجه به تاپیکای قبلیت و رفتار مادرت چرا میخای بخاطر مادرت با شوهرت بحث کنی.گفتی مادرت نه تو رو میخاد و نه دخترت رو .خب پس همون بهتر که بری با خانواده شوهرت تولد بگیری
حرف تو آستینش داره الان چیزایی که نوشتید واسش ارسال کردم حالا ببینم چی میفرسه
باهاش لج نکن مردا رو فقط زبون چرب و نرم رام میکنه شوهر من آروم و حرفمو همیشه گوش میده ولی با تحکم حرف بزنم لج میکنه. بهش بگو منم دلم میخواد خانوادم باشن میبینی که چقدر بچمون دوست دارن خانواده ی تو روهم خیلی دوست دارم باشن به نظرت راه حل چیه هر دو باشن