2777
2789
عنوان

بدون بچه

185 بازدید | 6 پست

من خیلی زندگی مشترک سختی داشتم. از اول همش گریه بود. الان دیگه ۳۸ سالم هست با دو آرزویی که باید برای همیشه باهاشون خدافظی کنم. 

۱. آرزوی اینکه مردی عاشقم باشه.

۲. آرزوی بچه داشتن. 


خیلی تقلا کردم که تو زندگی مشترکم به این دو تا برسم. ولی بعد ۷ سال تلاش، امشب دیگه بیخیال شدم. 

من دیگه تلاش برای آشتی کردن قهوه‌ای طولانی همسرم رو نمیکنم. 

و دیگه تلاش برای خوب جلوه دادن همه چی برای اینکه بچه دار بشیم نمیکنم. 


من پذیرفتم که تو این زندگی بخت من بسته بود و هرگز طعم عشق رو نچشیدم. و پذیرفتم که هرگز مردی نبود که بهش تکیه کنم و بتونم بچه دار بشم. 


همسر من آنقدر خسیس بود که من همیشه باید کار میکردم تا مجبور نباشم برای هر چیز کوچکی دستم دراز کنم برای همین همه جوونیم خسته صبح میرفتم سر کار تا شب‌. 


پذیرفتم که دیگه هرگز دنبال عشق نباشم و دیگه هرگز امیدی به اینکه مردی عاشقم باشه و بهش تکیه کنم ندارم.


سعی میکنم خوب زندگی کنم، ولی میدونم این غم سیاه تا آخر عمر با من و در کنار من خواهد ماند..

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

همینکه دستت تو جیب خودته و محتاج کسی نیستی خیلی خوبه. تو نباختی عزیزم. مردا متاسفانه هر کدوم یه صفت و خصیصه خیلی بد دارن و این باعث میشه لایق عشق ما نباشن. خدا رو شکر کن بچه نداری بخوای غصه بخوری یا پاسوز این مرد بشی . من شرایطم شبیه توهست  منتها بچه  دارم شوهرم خیانت میکنه و بخاطر بچه هام مجبورم بمونم و بسازم تا کسی نتونه به بچه هام سرکوفت هرزگی پدرشون رو بزنه یا بهشون بگن بچه طلاق. خدا تو رو دوست داشته که به اندازه من عذابت نمیده.

همینکه دستت تو جیب خودته و محتاج کسی نیستی خیلی خوبه. تو نباختی عزیزم. مردا متاسفانه هر کدوم یه صفت ...

عه عزیزم ، آره منم از ترس اخلاق های بد اش نخواستم بچه دار بشم. همیشه منتظر بود من اسرار کنم بچه دار بشیم که بعدا  همه چی رو بندازه تقصیر من. و با اون خساست من باید هم کار میکردم، هم بچه رو هر روز می‌بردم خونه مامانم، آخرش هم میخواست ایراد بگیره و با قهر و توهین، پر توقع باشه. آره بابا بعصی وقت ها دلم میگیره، ولی بعضی وقتها میگم اصلا بهتر. 

عه عزیزم ، آره منم از ترس اخلاق های بد اش نخواستم بچه دار بشم. همیشه منتظر بود من اسرار کنم بچه دار ...

من نابود شدم تو این زندگی نه عشقی دیدم دلم برای بچه هامم میسوزه گناهشون چیه یه زندگی عادی ندارن . همه این سالها خیانت کرد و من موندم و تحمل کردم اما الان چندماهه برام هیچ اهمیتی نداره هیچی حسابش نمیکنم ‌در ظاهر آرومم اون حرص میخوره که اهمیت بهش نمیدم اما خودمم درونم آشوبه که چرا زندگیم و جوونیم اینطوری باید سپری بشه. از خدا مرگشو میخوام تنها راهی که کسی دهنش سمت دخترام باز نشه و انگ مطلقه بهم نزنن. 

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز