انتظارکادو نداشتیم.انسانیت هم میکردیم بدبرداشت میکرد.توشهرشون غریبم.بجای اینکه اینا منو توجمعشون قاطی کنن من اینارو بخونه ام دعوت میکردم.اصلا تواین چندین سال یه بارمحبت ندیدم ازشون.دوساله قطع رابطم ازبس شماتت و فضولی و بددهنی میکردن.کلا آدمای بسازی نبودن.
اره دقیقا .
ولی یه چیزی رو میدونی من امسال دقت کردم خواهر برادرها وقتی خانواده دار میشن و میرن به مرور از هم دور میشن . یعنی مادرشوهرم شاید خواهرشو سال تا سال هم نبینه. دلشون هم برای هم تنگ نمیشه . ولی من و اون مجبوریم همو به خاطر پسرش و نوه هاش که شوهر و بچه من هستن تحمل کنیم . در واقع به هم تحمیل شدیم . من که دیگه خیلی وقتا نمیرن خونشون فقط شوهرم و دختر بزرگم میرن و میان.
من خاله خودمو که دوستشم دارم یک ساله ندیدم چرا باید زود به زود بخوام مادرشوهر رو تحمل کنم و ببینم؟
حالا ببین من چی میکشم که مامان صداش میکنم،ادمی رو که نه تنها مثل مادرم حس نگرفم ازش و دل خوشی ندارم بلکه ریختشو میبینم استرس میگیرم صداشو میشنوم وجودمپر از حس منفی و تنفر و استرس میشه اونقوت باید بگم مامان!!!!
لطفا همه رو باهم مقایسه نکنید من مادر شوهرمو خیلی دوست دارم اونم منو خیلی دوست داره تا به حال یک حرف ناراحت کننده بهم نزده نه مستقیم نه غیر مستقیم همیشه به شوهرم در غیاب من سفارشمو میکنه که کمک زنت کن توی خونه هواشو داشته باش کلی ام بهم محبت میکنه برام هدیه میخره مثلا روز دختر هر هدیه ای برای دخترش بخره برا منم میخره حتی اونقدری که به من احترام یمزاره به دخترش نمیزاره وقتایی که سرما میخورم خانواده ی خودم براشون مهم نیست ولی مادر شوهرم بااینکه خودش دیسک‌کمر داره برام سوپ درست میکنه و غذا میپزه بااینکه خونمونم نزدیک همدیگه نیست واقعا دلم میخواد که کاش یه خونه ی دوطبقه بود پیش همدیکه زندگی میکردیم خیلی بیشتر از خونواده ی خودم برام ارزش قائلن
حرفتون رو قبول ندارم مادرشوهر من مادرمه دوسال ونیم با هم زندگی کردیم اختلاف سلیقه داشتیم و مثل هر مادری با دخترش.همیشه بهترین بوده برام.لطفا براش دعا کنید
من که عاشق خانواده ی همسرمم خیلی خیلی از خانواده ی خودم بهترن خانواده ی خودم فقط یکطرفه از من توقع دارم و بماند چه بلاهایی که سرم اوردن و البته هرچقدر از خانومی مادرشوهرم بگم کم‌گفتن کل فامیلشون بهش میگن تو خیلی عروس دوستی اونم میگه چون عروسم‌خوبه ...واقعا همدیگرو دوس داریم اونقدری که اون بهم محبت کرده متاسفانه من نتونستم‌براش جبران کنم واقعا خانومه حتی خاله های همسرمم و مادربزرگشم خیلی دوسم دارن خواهرشوهرمم خیلی خانومه خلاصه گاهی به شوخی به شوهرم میگم خونوادت زیادی خوبن حوصله ی ادم سر میره
