از وقتی یادم میاد سعی کردم قوی باشم ولی من روحیه بسیار حیاسی دارم برخلاف ظاهرم.
ولم میخواد منم ازدواج کنم و از زندگی لذت ببرم
خسته شدم از بس که گفتم من عاشق شغلمم ،من دوست دارم خانه دار باشم و مادر چند تا نخود
من دلم میحواد شبیه بقیه خانوما باشم ن اینکه کار کنم تا حقوق داشته باشم چون روم نمیشه از پدرم پول بگیرم
من خستم از تیکه و کنایه های دوست و اشنا و فامیل برای مجرد بودنم