۷ماهه با هم اشنا شدیم بعد ۱ماه پیشنهاد ازدواج داد چون بااینک مطلقه بودم دفعه اولم بود با کسی دوست شدم خودشم فهمید وانمود میکرد دوستم داره مجرده ازدواج قبلی نداشته گل میخرید کادو
چنبار اذیت کرد زود بخشیدمش الان یبار بحثمون بالا گرفت لج کرد قهر پریروز اشتی کردیم باز شبش گفت گوشیمو فروختم دیگ گوشی ندارم
مگ میشه کسی ک جونش ب گوشیش وصل بود
حالا چرا از چشمش افتادم؟چون تمام این مدت داشته دروغ میگفت منو واس ازدواج میخاد چون دخترا از جلو محدودیت دارن این از جلو مجانی میخاسته چون بارها از دهنش پرید ک قیمت زنهای خیابون یکساعت فلانقدره رفیقش رفته ۱تومن داده دوتا بادیگارد بودن دوتا زنه بالاسرشون تا رفیقش ارضا شده بیرونش کردن همچین چیزایی واسم تعریف میکرده همش درباره قیمت و محل زنهای خیابون و پولی
یبارم از دهنش پرید کمن قبل دوستی حس کرده کرده بودم تو مطلقه ای
اونروز اخری هم ک دعوامون شد چون رفتم مغازشون هی شوخیای جنسی کرد عصبی شدم بعد جلو ی خانمه هی حرف پول زد فلانقدر بهم بدهکاری درحالیک پول وام ازم ۴میلیون گرفت ب اسم خودش ثبت نام کرد هی گفت ۷تومن بدهکاری بهم انقد تکرار کرد ک اون خانمه برگشت بهم خیره شد گفتم اگ وامو نخام منم ک ۲ تومن ازت طلبکار میشم البته اشتباه کردم اون خانمه رفت بعد گفتم سرهمین دعوامون شد ک چرا جلو ز غریبه هی شمارش بدهی منو کردی گفت دلم خاست دوست داشتم برو بیرون منم رفتم کات کردیم دیگ
الان وامم هیچ شده من ۲ازش طلبکارم اگرم بخاد واممو بهم بده باید ۷بهش بدم ولی قهر کرده منم پیام دادم اون ۲ارزونیت جای گلهایی ک خریدی و سهم شامی ک خوردم