پنج ماه پیش پیش یه دکتری میرفتم جوری بود که باید متناوب ویزیت میشدم یعنی زیاد میرفتم پیشش..همه خیلی تعریفش میکردن چه اخلاقی چه تبحر...واقعا خیلی متواضع و خاکی بود..سنی هم نداشت به اون صورت...از همون اول که منو دید نظرش جلب شده بود ..ولی سعی میکرد نادیدم بگیره ..مثلا اصلا نگام نمیکرد یا زود از اتاق بیرونم میکرد ..ولی از جلسات بعدی علنا بهم میگفت ازت خوشم میاد و خلاصه بگم هرررررررررکاری از دستش برمیومد انجام میداد تا نظرمو جلب بکنه مثلا یکی از فامیلامو که برده بودم برا درمان ازش پول نگرفت!!! خیلی تعجب کرده بود فامیلمون!!!!! اونموقع تازه از نامزدم (عقدی)داشتم جدا میشدم و اون میدونست و هر بار میرفتم میگفت تموم شد؟؟؟ اصلا یادش نمیرفت ..شماره شخصیشم بهم داده بود ..از مریضای دیگه پرسیدم دیدم به اونا نداده اصلا ..ولی خب هیچ وقت پیام نمیداد هر از گاهی من میدادم ج میداد..آخرین بار دیگه طاقت نیاوردم ابراز علاقه کردم اونم گفت منم همین حسو دارم ..ولی چیزی که برام عجیب بود برگشت گفت نمیتونم رابطه داشته باشم ترجیهم تنهاییه و اصلا وقت ندارم البته اینو قبلا هم اشاره کرده بود ولی من جدی نگرفته بودم !!!!!!
الان دوماهه پیشش نرفتم و دیگه هیچ پیامی ندادیم..ولی یه ماه دیگه باید برم ...توی این دوماه جون کندم واقعا ..قشنگ مطمئن که شد آلودش شدم اینجوری کرد..خیلی خودمو کنترل میکنم دیگه پیام ندم ..(توی عشق غرور برام مهم نیس )
نظرتون چیه؟ چرا اینجوریه؟پیام ندم دیگه؟ممکنه بعدا بخواد رابطه شروع کنه؟
(خداییش منم هیچی کم ندارم یه جورایی همکارم هستیم)