من آدم خیلی رکی هستم ولی باور کن انقدر مهمون نواز بودن از هر نظر که اصلا قفل بودم بخوام کوچکترین چیزی بگم
فکر کن کباب زده بودن بعد دقیقا سه قسمت کردن و دو قسمت رو گذاشتن جلوی من و شوهرم و پنج نفر خودشون یک قسمت رو برداشتن
میدیدم که برای خودشون کمه ولی هر چقدر میذاشتیم دوباره برمیگردونن آخر شوهره پاشد ظرف دومی رو خالی کرد توی بشقاب ما که نتونیم برگردونیم تو بودی دلت میومد کوچکترین حرفی بزنی ؟ من خودمو آدم رکی میدونم ولی اصلا دلم نمیخواست چیزی بگم