حیاطمون مشترکه.تنهاس و فقط همین یه پسررو داره، روزی دو سه بار میاد اینطرف، شوهرم شب کاره ،صبحا که میاد نمیتونیم یکم با هم خلوت کنیم،ساعت۸میادش اینطرف.چند بار تاحالا با کلی احترام بهش گفتم که مادر میای خونه خودته بیا اما حداقل۱۱به بعد بیا اما بازم چند روز بعدش صبح زود میاد، تاحالا بارها خلوتمونو بهم زده.شبا هم که از سرشب میادش تا ساعتی ک دیگه لامپارو خاموش میکنم.یا اینکه مهمون ک دارم کلا میاد میشینه حتی دوستام،هرچی همسرم باهاش صحبت کرده،هرچی اطرافیان باهاش صحبت کردن بازم بی فایده بوده.تمام راه های ممکن رو رفتم تا اینکه تصمیم گرفتم به گوشش برسونم که میخوام از این خونه برم.امروز به گوشش خورده بود و حتی همسایه مون بهش گفته بود چرا کاری کردی که عروست میخواد از اینجا بره.خلاصه امروز اصلا تو خونم نیومد و باهام حرف نزد...(البته بنا به دلایلی هیچوقت نمیتونیم از اینجا بریم)
بنظرتون حق دارم یا به چشمتون ظالم میام؟